سلام کاملا واقعیت هارو گفتید ممنون
باید به هوش باشیم ک با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمیشه اگه سعی کنیم!!! بعضی از این صفات رو با وجود اینکه بزرگ شدیم هنوزم میشه حفظشون کرد. ای کاش ب جای اینکه بزرگ شدن رو در کودکی آرزو میکردیم بزرگ بودن رو آرزو میکردیم
ایشا.. که همه بطونن این صفاتورو حفظشون کنن!یعنی حفظ کرده باشن!
حالا که بزرگ شدیم دیگه نباید گریه کرد حتی توی خلوت خودمون، باید سفت و سخت باشیم.حسرت گذشته ها رو نباید خورد،چون باعث میشه از آینده غافل بشیم.
ولی در کل هرچقدر هم که بزرگ بشیم هنوز کودک درونمون در روح و وجودمون هست و همون هستش که باعث مسائل خوب در زندگی و شادی نشاط انسان میشه.
زیاد سخت نگیر زندگی قشنگ تر از این حرف هاست.
بله کاملا درسته!نباید سخت گرفت!باید رنگ بپاشیم روی صفحه ی خط خطی شده ی زندگی،تا روح بگیره!ایشا..که همه زندگیهاشون پر شادی و رنگی منگی باشه!!
یادمه وقتی بچه بودم گریه که میکردم برای آروم کردن من
میگفتن تو مردی مرد که گریه نمی کنه وقتی رفتم مدرسه
میگفتن تو دیگه رفتی مدرسه بزرگ(مرد)شدی نباید گریه
کنی وقتی رفتم دوران راهنمای باز همین طور وموقعی که دبیرستانی شدم
گفتن تو دیگه مردشدی رفتی دبیرستان پسر دبیرستانی که گریه نمی کنن
وارد دانشگاه شدم باز همین طور گفتن تو مرد شدی دیگه دانشجویی. به نظرم در آینده که
ازدواج می کنم میگن تو دیگه ازدواج کردی نباید گریه کنی
توصاحب خانواده شدی
ووقتی که پدر شدم حتما بهم میگن تودیگه پدر شدی و...
حالا برام سوال پیش میاد من کی بچه بودم ؟
به نظرم من از اولش مرد به دنیا اومدم.
خوشحالم اینجور فکر میکنید!ولی بعضی وقتها هم لازمه ادم گریه کنه،حتی بعضی وقتها هم بدون در نظر گرفتن حضورکسی!خدا گریه رو واسه این افرید که دردها رو از قلب ادم بشوره!
کاش دلهامو نم به بزرگی بچگی بود. کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند. کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم. کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود. کاش قلبها در چهره بود. اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد ...
ببخشید میشه بگید شما چه جوری بچگی هاتون یادتونه؟؟؟معلومه حافظه تون خوبه هااا من که اصلا یادم نیست
سلام کاملا واقعیت هارو گفتید ممنون
باید به هوش باشیم ک با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمیشه اگه سعی کنیم!!! بعضی از این صفات رو با وجود اینکه بزرگ شدیم هنوزم میشه حفظشون کرد.
ای کاش ب جای اینکه بزرگ شدن رو در کودکی آرزو میکردیم بزرگ بودن رو آرزو میکردیم
ایشا.. که همه بطونن این صفاتورو حفظشون کنن!یعنی حفظ کرده باشن!
حالا که بزرگ شدیم دیگه نباید گریه کرد حتی توی خلوت خودمون، باید سفت و سخت باشیم.حسرت گذشته ها رو نباید خورد،چون باعث میشه از آینده غافل بشیم.
ولی در کل هرچقدر هم که بزرگ بشیم هنوز کودک درونمون در روح و وجودمون هست و همون هستش که باعث مسائل خوب در زندگی و شادی نشاط انسان میشه.
زیاد سخت نگیر زندگی قشنگ تر از این حرف هاست.
بله کاملا درسته!نباید سخت گرفت!باید رنگ بپاشیم روی صفحه ی خط خطی شده ی زندگی،تا روح بگیره!ایشا..که همه زندگیهاشون پر شادی و رنگی منگی باشه!!
سلام.خ جالب بودمرسی.همه صفتها روکه نمیشه حفظ کرد.بالاخره بایدتفاوتی بین بزرگ وکوچیک باشه دگ
علیک سلام!اونکه صد البته!ولی چه خوب بود که این تفاوتها از نوع خوبش بودن!ممنون از نظرت!
یادمه وقتی بچه بودم گریه که میکردم برای آروم کردن من
میگفتن تو مردی مرد که گریه نمی کنه وقتی رفتم مدرسه
میگفتن تو دیگه رفتی مدرسه بزرگ(مرد)شدی نباید گریه
کنی وقتی رفتم دوران راهنمای باز همین طور وموقعی که دبیرستانی شدم
گفتن تو دیگه مردشدی رفتی دبیرستان پسر دبیرستانی که گریه نمی کنن
وارد دانشگاه شدم باز همین طور گفتن تو مرد شدی دیگه دانشجویی. به نظرم در آینده که
ازدواج می کنم میگن تو دیگه ازدواج کردی نباید گریه کنی
توصاحب خانواده شدی
ووقتی که پدر شدم حتما بهم میگن تودیگه پدر شدی و...
حالا برام سوال پیش میاد من کی بچه بودم ؟
به نظرم من از اولش مرد به دنیا اومدم.
خوشحالم اینجور فکر میکنید!ولی بعضی وقتها هم لازمه ادم گریه کنه،حتی بعضی وقتها هم بدون در نظر گرفتن حضورکسی!خدا گریه رو واسه این افرید که دردها رو از قلب ادم بشوره!
قشنگ و حقیقت بود ساغ بول
خیلی ممنون!
کاش دلهامو نم به بزرگی بچگی بود. کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند. کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم. کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود. کاش قلبها در چهره بود. اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد ...
کاشهای قشنگی بودن!مرسی از متن زیباتون!
خیلی قشنگ بود ممنون...
کاش تو بچگیم جایی بودم که تنها تخی زندگیم شربت سرماخوردگی بود.
خیلی ممنون از نظرتون !شاید همه ی تلخیهای زندگی همون شربت سرماخوردگی ان،که خدا بهمون میده تا خودمونو بسازیم!